استفاده از رویکردهای محاسباتی در موضوعاتی همچون مطالعه پوشش رسانهای سازمانها، یک فرصت به شمار میرود؛ اما در عمل گویا توافق و پیوندی میان علوم اجتماعی و علوم محاسباتی وجود ندارد.
پژوهشی به تازگی استانداردهایی روششناختی برای پژوهش در این حوزه را ارائه کرده است. نتایج این پژوهش نشان میدهند:
۱- رویکرد محاسباتی زمانی مفید است که پوشش رسانهای سازمانها وابسته به زمینه یا یک پدیده نادر باشد.
۲- برای اندازهگیری حجم پوششهای رسانهای میتوان به تحلیل محاسباتی اتکا کرد اما استفاده از این رویکرد برای تجزیه و تحلیل احساسات با چالشهایی مواجه میشود.
۳- در پایان پژوهش پیشنهاد میشود که دانشمندان علوماجتماعی و دانشمندان کامپیوتر فعالانه در ایجاد ابزارهایی برای پیشبرد تحقیقات آینده این حوزه تلاش کنند.
